«کروئلا»، بدون تردید یکی از بهترین فیلمهای چند سال اخیر شرکت عریض و طویل دیزنی است. یک اثر جذاب و تماشایی که در تکتک صحنههای آن میتوان یک هماهنگی و بهم پیوستگی فکر شده را مشاهده کرد. خیلی وقت است عادت کردهایم که فیلمهای گیشهای ضعیفی از دیزنی ببینیم. محصولات این شرکت یا فیلمهای ابرقهرمانی مارول هستند که همه کاملا کنترل شده و مصنوعی ساخته میشوند و شبیه هم به نظر میرسند، و یا بازسازیهای ضعیف و بیرمق از آثار قدیمی هستند. در مقایسه با چنین محصولاتی، «کروئلا» شبیه یک بچهی تخس و یاغی میماند. یک شورشی پرانرژی که به هیچ صراطی مستقیم نیست. از نظر میزان جسارت و نوآوری و آزادی عمل عوامل پشت صحنه، «کروئلا» بیشتر شبیه آثار دیسی میماند. بر خلاف مارول، این دیسی است که ترجیح میدهد فیلم را کاملا در اختیار کارگردان بگذارد و به هنر و خلاقیت آنها اعتماد میکند.
در نقد فیلم کروئلا خطر لو رفتن داستان وجود دارد.
فیلم را کریگ گیلسپی کارگردانی کرده که بیشتر با فیلم «من، تونیا» او را میشناسیم. اما او یک فیلم خوب دیگر هم به نام «بهترین ساعات» دارد که در سال ۲۰۱۶ کارگردانی کرد. داستان گروهی دریانورد که در یک کشتی در حال غرق شدن گیر افتادهاند. آنجا هم خیلی خوب میتوان میزان تسلط گیلسپی به کار و هنر کارگردانی او را مشاهده کرد. ویژگیهایی که در «کروئلا» به اوج رسیدهاند.
تاثیر «جوکر» (تاد فیلیپس – ۲۰۱۹) روی فیلم «کروئلا» انکار ناپذیر است. اینجا هم قرار است داستان شکلگیری شخصیت یکی از مهمترین شرورهای دنیا را ببینیم.
«کروئلا» داستان نحوهی شکلگیری و رشد شخصیت کروئلا دویل است، شرور اصلی داستان «۱۰۱ سگ خالدار»، رمان دودی اسمیت که خود دیزنی هم چند اقتباس موفق از آن داشته است. کروئلا که در ابتدا استلا نام دارد، در بچگی مادرش را از دست میدهد، به لندن فرار میکند و با دو پسر به نام جسپر و هورس آشنا میشوند. او در ابتدا با جسپر و هورس مشغول جیببری و خردهدزدی میشود. اما به نظر میآید شخصیت او چیزی فراتر از اینهاست، گویی او برای مسیری عظیمتر و بزرگتر ساخته شده است و قرار نیست زندگیاش به همین شکل ساده و معمولی به پایان برسد. بالاخره او فرصتی برای بیرون کشیدن این خوی سرکش پیدا میکند. آنجاست که او، کروئلا میشود.
تاثیر «جوکر» (تاد فیلیپس – ۲۰۱۹) روی فیلم «کروئلا» انکار ناپذیر است. اینجا هم قرار است داستان شکلگیری شخصیت یکی از مهمترین شرورهای دنیا را ببینیم.
یکی از مهمترین ویژگیهای فیلم همین است. تاثیر «جوکر» (تاد فیلیپس – ۲۰۱۹) روی فیلم «کروئلا» انکار ناپذیر است. اینجا هم قرار است داستان شکلگیری شخصیت یکی از مهمترین شرورهای دنیا را ببینیم. اما جوکر و کروئلا یک تفاوت مهم با هم دارند. اگر «جوکر» درباره آدم ساده و مهربان و دوستداشتنی بود که جامعه او را به یک شرور خطرناک تبدیل میکند، «کروئلا» مسیر برعکسی را در پیش میگیرد. کروئلا ذاتا شر است، یک اهریمن غیرقابل کنترل که گویی شر و شرارت، غریزهی اوست. اگرچه متاسفانه فیلم کمی محافظهکارانه عمل میکند و تلاش میکند شخصیت همدلی برانگیزی از او نشان دهد (مخصوصا در اواخر فیلم و در رابطهی بین او و جسپر و هورس)، ولی باید اعتراف کرد با یک شخصیت شرور تماشایی طرف هستیم، شروری که نمونهاش در دنیای سینما خیلی کم میشود.
فیلم از نظر داستانی تفاوت چندانی با داستان اصلی کروئلا دویل ندارد. تنها چند تغییر جزئی داده شده است. مثلا چندتایی از شخصیتهای تماما سفیدپوست داستان سیاهپوست شدهاند (مثل آنیتا دارلینگ). رابطه بین کروئلا با جسپر و هورس هم قویتر و عمیقتر شده است. در فیلم اصلی، جسپر و هورس تنها پادوهایی احمق و کودن هستند که هیچ ارزشی ندارند. ولی در «کروئلا» ۲۰۲۱ آنها عمق بیشتری دارند، دوستی عمیقی با کروئلا دارند. حتی رابطهی جسپر با کروئلا تا حدودی عاشقانه است و خود کروئلا هم در اواخر فیلم، به صمیمیت بیشتری با آنها میرسد. دیگر تغییر مهم فیلم رابطه بین کروئلا و سگهای خالدار است. در داستان اصلی او به دنبال سگهای خالدار است تا از پوستشان برای خودش لباسهایی زیبا درست کند. ولی در نسخهی ۲۰۲۱ او چندان در قید چنین دغدغهای نیست و حتی میتوان گفت ارتباط خوبی با سگها دارد. تنها یکی دوبار به شوخی اشارهای به این مساله میکند که بد نیست از پوست این سگها لباس درست کند!
فیلم از این نظر فیلم فوقالعاده عمل میکند. یک وحدت مضمونی، صوتی و بصری بینظیر در کل فیلم جاری است. وحدت و بهم پیوستگی که در تمام بخشهای آن دیده میشود. شاید فیلم در پرداخت شخصیت کروئلا آنچنان که باید عمیق و همدلی برانگیز عمل نکند، لی کارگردانی هنرمندانه و بازی عالی اما استون مخاطب را متقاعد میکند که با یک شخصیت باورپذیر طرف هست.
بازی اما استون تاثیر بسیار زیادی در شکلگیری این شخصیت داشته است. اگر جوکر یک زن بود، اما استون بهترین گزینه برای بازی در نقش او بود (اتفاقا گزینهی مونث بازی در نقش جوکر زیاد داریم. مثلا الیزابت ماس را در نظر بگیرید!). او در تکتک صحنههای فیلم درخشان است. اما تامپسن هم در نقش مقابل او بینظیر بازی میکند. همهی بازیگران فیلم عالی هستند. فیلم خوب همین است دیگر، همهچیزش درست و سرجایش است.
فیلم در دههی هفتاد و در میانهی جنبش پانکراک در لندن میگذرد. پانک یک جنبش فرهنگی اجتماعی بود که به نوعی مخالف نظم موجود و سیستم فعلی عمل میکرد. تاثیرات پانکراک به ویژه در موسیقی بیشتر دیده میشود. در آن زمان که اوج موسیقی راک و متال و موهای بلند و لباسهای چرم بود، طرفداران پانکراک کاملا مخالف جریان عمل میکردند و قواعد و رویهی خودشان را داشتند.
این زیرلایهی پانک در تکتک بخشهای «کروئلا» دیده میشود. او یک طراح مد است که دوست دارد به جاهای رفیعی برسد، اما یک مانع سد راه خود دارد: بارونس. بارونس یک تمامیتخواه است که تمام رقبایش را کنار میزند و دوست دارد تنها قدرت میدان باشد. اینجاست که جنگ بین او و کروئلا آغاز میشود. استفاده از دههی هفتاد و جنبش پانکراک هم بیدلیل نیست. اعتراض و عصیان کروئلا علیه قدرت حاکم، یکی از مهمترین مضمونهای فیلم است. اعتراضی که او برای ابرازش از روشهای مختلفی استفاده میکند، از موسیقی و اجرای زنده گرفته تا لباسهای خاص و حتی بر هم زدن نمایشهای بارونس.
فیلم از این نظر فیلم فوقالعاده عمل میکند. یک وحدت مضمونی، صوتی و بصری بینظیر در کل فیلم جاری است. وحدت و بهم پیوستگی که در تمام بخشهای آن دیده میشود. شاید فیلم در پرداخت شخصیت کروئلا آنچنان که باید عمیق و همدلی برانگیز عمل نکند (بعضی جاها هم سرسری به نظر میرسند. مثلا رابطه او با جسپر و هورس بالا و پایین شدنهای فراوانش چندان قابل باور نیست)، ولی کارگردانی هنرمندانه و بازی عالی اما استون مخاطب را متقاعد میکند که با یک شخصیت باورپذیر طرف هست. گویی تمام فیلم فرصتی است برای نمایش جهانبینی کروئلا دویل.
«کروئلا» به عنوان یک تکفیلم اثری عالی است و یک شرور بینظیر را ارائه میکند. اما نکتهی نگران کننده این است که در دنبالههای فیلم چه اتفاقی قرار است رخ دهد. فیلم موفق ظاهر شده و بعید است دیزنی رهایش کند. حال در دنبالهی بعدی کروئلا چه مسیری را میخواهد طی کند؟ آیا بیشتر به سمت شر متمایل شده و همان نیمچه جنبههای انسانیاش را هم رها میکند، و یا همچنان در رمز بین خیر و شر باقی میماند. فعلا صحبت دربارهی این موارد زود است. در حال حاضر بهتر است از این فیلم زیبا و عصیانگرانه لذت ببریم. اثری که به شکلی هنرمندانه به ما میگوید که برهم زدن نظم موجود تنها کمی یاغیگری میخواهد و کلی شجاعت.
شناسنامهی فیلم کروئلا
کارگردان: کریگ گیلسپی
نویسندگان: داینا فاکس، تونی مکنامارا
بازیگران: اما استون، اما تامپسون، جوئل فرای، پال والترهوزر
امتیاز imdb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
خلاصهی داستان: لندنِ دههٔ ۱۹۷۰، طراح مد جوان استلا د ویل پس از از دست دادن مادر خود به دنبال آرزوهایش میرود و با مشکلاتی مواجه میشود. این فیلم بر اساس انیمیشن صد و یک سگ خالدار ساخته شده و تغییراتی نیز دارد.
چرا ساخت کروئلا ۲ به معنی خداحافظی با ۱۰۱ سگ خالدار است؟
اعلامیه دیزنی مبنی بر اینکه دنباله کروئلا رسما در دست ساخت است، روشن میکند که احتمالا ۱۰۱ سگ خالدار با حضور اما استون ساخته نخواهد شد.
از زمان اکران این فیلم در سینما و دیزنی پلاس در ۲۸ می ۲۰۲۱، مخاطبان در فکر هستند که چگونه کروئلا با بازی اما استون ممکن است به یک شرور بدذات در کلاسیک دیزنی تبدیل شود. خود فیلم با نشان دادن ارجاعات برجسته از لایواکشن اقتباسی فیلم ۱۰۱ سگ خالدار دیزنی از جمله پلاک شیطانی کروئلا و تولد پنگو و پردیتا، به زیبایی پایان مییابد. با این که کروئلا دارای اشارات زیاد به فیلم اصلی است اما داستان شخصیت را در جهتی مخالف با آنچه انتظار میرفت پیش میبرد.
در حقیقت، کریگ گیلسپی، کارگردان فیلم که از قبل با فیلمهای لارس (Lars) و دختر واقعی (the Real Girl) و من، تونیا (I, Tonya) شناخته میشد، یک نوع ضد قهرمان را خلق میکند. کروئلا و به طور پیش فرض استلا، شخصیتی بسیار دوست داشتنی است که مخاطبان به راحتی میتوانند با او همدلی کنند. این مسئله معمولا در مورد شخصیتهایی که ظلم بر آنان شده و قصد انتقام گرفتن دارند، وجود دارد. تغییر شخصیت کروئلا به خوبی اتفاق میافتد، زیرا مخاطبان ماموریت او را برای انتقام قتل مادرش میپذیرند و بسیاری از کارهای شیطنتآمیزی را که او انجام میدهد، درک میکنند. این شخصیت، همان چیزی است که او هنگام استفاده از لباسی که ظاهرا از پوست سگ خالدار ساخته شد، آن را بروز میدهد.
بدون کوچکترین بررسی، افراد به سرعت به دلیل قتل سگها نسبت به او جبهه میگیرند، در حالی که سگها در حقیقت سالم و سرحال هستند. در واقع آنها بیش از همیشه در امنیت هستند و در نقطه پایانی فیلم شاهد هستیم که رابطه سگها با کروئلا حتی بیشتر از صاحبشان، بارونس است. در نتیجه، با توجه به علاقه کروئلا به سگها و عدم وجود کدورت بین آنها، احتمال ساخت دنبالهای اقتباسی از ۱۰۱ سگ خالدار بعید به نظر میرسد. دنباله به معنای ادامه داستان این شخصیتها است و این دنباله به هیچ وجه شامل دزدیدن سگها توسط کروئلا و کندن پوست آنها نخواهد بود.
شاید قویترین دلیل بر عدم وجود دنباله، در پس تولد پنگو و پردیتا و کادوی کروئلا به سگها باشد. این توله سگها نه تنها خواهر و برادر نیستند بلکه از حیوانات خانگی خود کروئلا ناشی میشوند. تصور اینکه توله سگهای کروئلا، ناگهان در عرض چند سال قربانی جنایات او شوند، دور از ذهن است. خوشبختانه گرچه ممکن است توله سگها در معرض خطر تبدیل شدن به لباس توسط کرولا نباشند اما به احتمال زیاد به نوعی در کروئلا ۲ حضور خواهند داشت.
کروئلا در قسمت دوم، احتمالا مسیر قسمت اول را دنباله میکند و به طور قطع، او و پسران برای انتقامگیری برخواهند خاست یا شاید یک رقیب جدید وارد داستان شود. در هر صورت بدیهی است که دیزنی تصمیم گرفته است تا بیش از سگها، بر انسانیت کروئلا و داستان او تمرکز کند. اگر اینگونه نبود، دیزنی به جای دنباله کروئلا، ساخت ۱۰۱ سگ خالدار را اعلام میکرد. تنها راهی که کروئلا میتواند در یک اقتباس از ۱۰۱ سگ خالدار ظاهر شود، این است که محوریترین نقش را داشته باشد.
همیشه این احتمال وجود دارد که کروئلا ۲ بخشی از روایت اصلی فیلم اول خود را دنبال کند، به گونهای که قهرمان داستان، خودش باشد. کروئلا مفهوم عمومی شخصیت شرورش را با تصورات غلط و اغراق آمیز همراه کرد، به خاطر همین بود که عموم بر این باور بودند که شخصیت اصلی ممکن است به یک شرور سگکش تبدیل شود. با توجه به این تفاسیر، شاید امکان حضور عناصر اصلی ۱۰۱ سگ خالدار در کروئلا وجود داشته باشد. چه این اتفاق بیافتد یا خیر، به این معنی نیست که یک اقتباس از ۱۰۱ سگ خالدار ساخته خواهد شد.
کروئلا طراحان لباس سینما چگونه جامههای فاخر خلق میکنند؟
منبع: Screenrant